چشمهای سیمونه
چشمهای سیمونه، اثر گراتسیا دلدا داستان دختر اربابی است به نام ماریانا سیرکا که وارث ثروت عموی خود شده است و پس از ملاقات با خدمتکار قدیمی خود- سیمونه سوله- دلباخته او می شود. اما سیمونه راهزنی است که تحت پیگرد قانونی است و به همین جهت امکان ازدواج آنها وجود ندارد. آشنایان ماریانا, هنگامی که از تصمیم جدی او برای ازدواج با سیمونه آگاه می شوند در صدد منصرف کردن او بر می آیند. به همین جهت نیروهای پلیس را برای دستگیری سیمونه راهزن در جریان قرار می دهند و به همین علت خانه اربابی ماریانا زیر نظر نیروهای امنیت قرار می گیرد. سیمونه ناپدید می شود و هنگامی که پیغام یک کلمه ای ماریانا را می شنود برآشفته باز می گردد. این بازگشت اتفاقاتی را رقم می زند که داستان را به سمت