عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق مدیریت دانش بر اساس الگوی بوکویتز و ویلیامز
فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 40
مطالعه ی دانش به زمان افلاطون و ارسطو باز میگردد. با این حال توجه به دانش در درون یک سازمان، اولین بار توسط فیلسوفی بنام میشل پولانی[1] در سال 1965 مشاهده گردید. او دانش را به عنوان چیزی که به خودی خود دارای ارزش ذاتی است معرفی نموده و دو نوع دانش ضمنی و دانش آشکارا مطرح نمود. نوناکا[2] ( 1991 ) نیز عقیده یپولانی را در مورد دو سطح دانش تأیید نموده است. پس از آن در خصوص اصطلاح دانش مباحث زیادی مطرح شده است و این تنها یکی از جنبههای گیج کننده مدیریت دانش است (کونگ و پوندیا، 2003).
ماهیت دانش، موضوعی همیشگی در مدیریت دانش است. همان گونه که آلی[3] (2002) میگوید، "چگونگی تعریف دانش، چگونگی اداره کردن آن را میتواند تعیین کند". این امر حکایت از عدم یکپارچگی در این زمینه و تعداد زیاد تعریف دانش مغایر یکدیگر، دارد. (فایرستون و مک الروی، 1387).
یکی از مباحث اصلی مرتبط با دانش، درک سه مفهوم داده، اطلاعات، دانش و تعامل بین آنها است. گاهی به این مثلث منبع چهارمی به نام معرفت یا خرد یا حکمت نیز افزوده میشود. برای داشتن تعریفی دقیق از مدیریت دانش شناخت این عناصر ضروری است. به طور کلی، هرمی که برای اجزای دانش ارائه میکنند، به صورت شکل زیر است. (صادقی آرانی، 1387).
شکل شماره 2-1.هرم دانش
تمایز داده، اطلاعات و دانش مشکل است و تنها از طریق مفاهیم بیرونی و یا از دیدگاه کاربران آنها میتوان بین آنها تفاوت قائل شد. معمولاَ داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه ی سازمان یافتهای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته میشود. (شفیعا و دیگران، 1386) به عبارت دیگر دادهها حقایق و واقعیتهای خام هستند که این اجزا در پایگاههای داده، ذخیره و مدیریت میشوند. اطلاعات در حقیقت دادههای خلاصه شده را در بر میگیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شدهاند. دانش را میتوان بینشهای حاصل از اطلاعات و دادههایی تعریف کرد که میتواند به روشهای مختلف و در شرایط گوناگون، مؤثر و قابل تقسیم باشد. (نوروزیان، 1384 ) و سرانجام خرد یا حکمت، "چشم انداز، بصیرت و توانایی دیدن افقهای پیرامون" میباشد. (راولی، 2007 ).
داونپورت و پروساک (1379)، دانش را این گونه تشخیص میدهند: مخلوطی سیال از تجربهها، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرشهای کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربهها و اطلاعات جدید، به دست میدهد.
تعاریف دانش دامنهای از عملی تا مفهومی و از محدود تا گسترده را دربرمی گیرد. (بکمن، 1999) تعاریف کاربردی بر کارکردهای دانش به عنوان مثال در حل مسئله و تصمیم گیری تمرکز میکند. وولف[4] (1990) دانش را به عنوان اطلاعات سازمان یافته و کاربرد پذیر به منظور حل مسئله تعریف کرده است. برخی پژوهش گران، دانش را به طور مفهومی تعریف میکنند، به عنوان مثال کلارک[5] ( 1998) دانش را به عنوان "درک اینکه چرا و چگونه چیزی عمل میکند" تعریف میکند. تعاریف فلسفی نیز اندک اند. واندراسپک و اسپیکروت[6] ( 1997) دانش را به عنوان مجموعه ی تمام بینشها، تجارب و شیوههایی که صحیح و درست تلقی گردیده و بنابراین، افکار، رفتار و ارتباطات مردم را هدایت میکنند، تعریف میکنند. این قیاس بینش آفرین، یک رابطه ی منطقی بین دانش و سازمانها ایجاد میکند و برنامه ای در جهت لزوم توجه به تفکر جمعی افراد درون سازمان، به عنوان مشارکت کنندگان دانش، آغاز میگردد؛ این نوع از دانش "دانش سازمانی" نامیده میشود.
2-2-2. انواع دانش
درک طبقه بندی دانش، گام مهمی در جهت مدیریت دانش است؛ به طوری که حتی عنوان شده، بزرگترین کمکی که میتوان به مدیریت دانش کرد، شناخت انواع دانش و بیان تفاوتهای آنها است. (گرانت، 1991) دانش را به لحاظ مشخصههای ساختاری، ویژگیهای ابتدایی، هدف و کاربرد و سطوح مفهومی به انواع مختلفی طبقه بندی نمودهاند. (بکمن، 1999).
در طبقه بندی دانش در سازمان، از یک بعد تقسیم بندی، دو گروه دانش عمومی و دانش خصوصی وجود دارد. دانش خصوصی به دانشی که منحصراً تحت تملک سازمان است اشاره دارد. این دانش به منبعی اشاره دارد که ارزشمند، نادر و به طور ناتمام، تقلیدپذیر است. مثالها درباره دانش خصوصی شامل روشها، فرایندها، مستندسازی و راهبردهای تجاری منحصر به فرد سازمان است. دانش عمومی شامل دانشی است که اختصاص به سازمان مشخصی ندارد و در دامنه عمومی قرار میگیرد. این دانش شامل بهترین روشهای صنعتی وحرفه ای است. گروهی دیگر نیز دانش را به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم کردهاند، که بنیادیترین و متداولترین طبقه بندی از دانش سازمانی است. (رادینگ، 1383).
نوناکا و تاکوچی[7] ( 1995 )، دانش را به دو دسته تقسیم کردند. دانش صریح[8] و دانش ضمنی[9] . دسته اول در کتابها، گزارشها و مانند اینها وجود دارد. به عبارت دیگر دانش صریح دانشی است که به آسانی قابل انتقال است و میتوان آن را به کمک یک سری نشانهها (حروف، اعداد و… ) در قالب نوشته، صدا، تصویر، عکس، نرم افزار و پایگاه داده، مدون و کدگذاری کرد. به همین دلیل به اشتراک گذاری دانش صریح به راحتی امکان پذیر است. معمولا دانش صریح در سازمانها به شکل قوانین، رویههای کاری و برنامههای روزمره در می آیند که برمبنای آنها هر یک از کارکنان به انجام وظایف خود مشغول هستند. اما دانش ضمنی شامل احساسات، ادراکات، عقاید، شهود و بصیرت است که به راحتی قابل انتقال و درک نیستند. دانش ضمنی یا پنهان دانشی است ذهنی و شخصی که به آسانی قابل انتقال، اشتراک و فرموله کردن نیست و از طریق مشاهده و تقلید بدست میآید. این نوع دانش اساس و پایه خلاقیت و نوآوری است. (ماین و دیگران، 2009).
در طراحی و اعمال مدیریت دانش در سازمانها، دو بعد دانش صریح و ضمنی از نظر ماهیت و ویژگیها با یکدیگر متفاوتند، ولی نقش پررنگی دارند. باید توجه داشت دانش همواره برای سازمانها مهم بوده و هست. (شین،2001) منابع دانش سازمان سرمایهای است که باید به خوبی آن را مدیریت کرد و به بهترین مصرف رساند. به عبارتی دیگر، مدیران سازمان، با پی بردن به ارزش این سرمایه ی فکری و ارتباط آن با راهبردها و تواناییهای نهفته ی سازمان، به سمت ایجاد نظامهای مدیریت دانش حرکت میکنند. (نوناکا و تاکوچی، 1385).
2-2-3. سیری در تاریخچهی مدیریت دانش
مدیریت دانش از اواخر دههی 1970 مطرح گردید. در اواسط دهه ی 1980 و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر قدرت رقابت در بازارهای اقتصادی، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه، نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهای هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته میشد و مفاهیمی چون، فراهم آوری دانش[10]، مهندسی دانش[11]، نظامهای دانش محور[12] و مانند آن رواج یافت. در اواخر دههی 1980، سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزههای مدیریت، تجارت، علوم کتابداری و اطلاع رسانی را میتوان مشاهده کرد. درهمین دوران اولین کتابهای مربوط به این حوزه منتشر شدند. در آغاز دههی 1990، فعالیت گستردهی سازمانهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزهی مدیریت دانش به نحو چشم گیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دههی 1990 تحرک تازهای به حوزهی مدیریت دانش بخشید. شبکهی بین المللی مدیریت دانش در اروپا[13]، مجمع مدیریت دانش ایالات متحده آمریکا[14] فعالیتهای خود را در شبکه اینترنت گسترش دادند. در سال 1995، اتحادیهی اروپا طی برنامهای به نام اسپریت[15] بودجهی قابل ملاحظهای را برای اجرای طرحهای مدیریت دانش اختصاص داد. به تدریج شرکتهای بزرگی مانند ارنست و یانگ[16]، بوزآلن و همیلتون[17] و دهها شرکت دیگر به شکل تجاری وارد عرصهی مدیریت دانش شدند. اکنون مدیریت دانش در سالهای آغازین قرن 21 برای بسیاری از کشورهای پیشرفته به عنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. شرکتهای بزرگ اروپایی از سال 2000 به بعد حدود 55 درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند. جدول شماره 2-1، گاه شمار مدیریت دانش را به طور خلاصه نشان میدهد. (حسن زاده، 1386).
[1]- Polanyi
[2] – Nonaka
[3]- Allee
[4]- Woolf
[5]- Clarke
[6]- Van der Spek & Spijkervet
[7]- Nonaka& Takeuchi
[8]- Explicit Knowledge
[9]- Tacit Knowl
[10]- Knowledge Aquisition
[11]-Knowledge Engineering
[12]-Knowledge-Based Systems
[13]- International Knowledge Management Network
[14]- United State Knowledge Management Forum[14]
[15]-ESPRIT (European Strategic Program on Research in Information Technologr)
[16]- Ernest & Young
[17]- Booz Allen & Hamilton
فهرست مطالب
مفهوم دانش
انواع دانش
سیری در تاریخچهی مدیریت دانش
مدیریت دانش
الگوهای مدیریت دانش
الگوی بوکویتز و ویلیامز
فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش براساس الگوی بوکویتز و ویلیامز
اصول مدیریت دانش
عوامل موفقیت مدیریت دانش
عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش از دیدگاه بوکوویتز و ویلیامز
موانع مدیرت دانش
اهداف مدیریت دانش
مرور پیشینه
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
تحقیقات انجام شده درخارج از کشور
فهرست منابع و مآخذ