ادبیات قلندری و ملامتی در آثار شاعران سبک عراقی با تاکید بر شعر عطار
عنوان : ادبیات قلندری و ملامتی در آثار شاعران سبک عراقی با تاکید بر شعر عطار
.
تعداذ صفحات: 39 صفحه.
نوع فایل: WORD .
بخشی از متن این فایل بدین شرح است :
فهرست عناوین
چکیده 2
مقدمه. 3
ادبیات قلندری چیست؟. 5
کاربرد ادبیات ملامتی و قلندری در ادبیات فارسی.. 11
نمونههایی از کاربرد قلندر در ادبیات فارسی.. 13
قلندر به چگونه مکانی اطلاق می شود؟. 23
عناصر ایرانی در آئین قلندر. 24
قلندری در شعر عطار. 25
جایگاه قلندر در آثار عطّار. 27
عطّار و غزل قلندری.. 27
مضامین قلندری در غزلیات عطّار. 29
نتیجه گیری: 36
چکیده
هدف از مقاله پیش رو بررسی جایگاه اشعار قلندری و ملامتی در شعر سبک عراقی با تاکید بر شعر عطار می باشد. پژوهش حاضر کوششی در جهت تبیین جایگاه بخشی از ادب عرفانی پارسی ، یعنی اشعار ملامتی و قلندرانه و روشن شدن ویژگی های ساختاری ومحتوایی غزل قلندرانه و و فهم تفاوت آن با غزل عاشقانه و بررسی ساختار غزل قلندرانه و نقش نماد های قلندری وملامتی در تحوّل غزل عارفانه با تاکید بر شعر عطار است . روش انجام این تحقیق به شکل کتابخانه ای بوده است، و پس از جمع آوری اطّلاعات وفیش برداری، مطالب گردآوری شده به همراه نتیجه گیری، در متن مقاله آورده شده است. نتیجه ی حاصل از این تحقیق،تأثیر غیر قابل انکار غزل ملامتی- قلندری وساختار آن بر ادبیّات منظوم عرفانی است.اگرچه واژه قلندر در کنار واژگانی چون : خرابات، می، گلخن، رند، قلّاش، کفر، بت، زنّار، نمونه ای از واژگان نامقدس و گویای فرهنگی ضد دینی است؛ اما، در شعر عارفانی همچون سنایی، عطار، مولانا و حافظ، دارای قداست معنایی می باشد. قلندران به عنوان چهرههای انقلابی در کنار دیوانگان فرزانه، رندان و مغان در جهت بازسازی آرمان شهری هستند که از فساد دینی و ریای حاکم بر آدمیان خبری نیست و آنچه قداست دارد، عدالت، مساوات و دین سالم به دور از تزویر است. سنایی و عطار، با وارد کردن مضامین و اندیشه های قلندرانه به درون غزلیات، طرح اندیشه هایی چون افکار مبارزهی اجتماعی – سیاسی و عارفانه – عاشقانه را می افکنند.
کلید واژه ها : قلندر ، عطار، ملامتی ، قلندری، غزل، ادبیات عرفانی
مقدمه
در تمامیٍ فرهنگهای لغت و متون قدیمی، (قلندر) را اینطور ترجمه کردهاند: درویش، خراباتی، بی قید…
در بسیاری موارد، (قلندری) نوعی مرام و مسلک دانسته شده. این مرام، گاهی به صوفی گری، گاهی به کاهنی، گاهی به درویشی، گاهی به دریوزگی، و گاهی به ضدیت با آداب و رسوم و قیود و علایق اجتماعی نیز تعبیر گشته است.
آنچه دربارهٌ قلندران گفته شده، اگرچه یک ایدئولوژی روشن و شفاف و مدوّن و یکپارچه نیست، و اگرچه در اغلب موارد، عناصر آنها با یکدیگر متعارض هستند، اما همهٌ آنچه گفته شده درست هستند.
علتِ صحتِ اینهمه ناهمگونی یا در واقع، گوناگونی تعاریفی که از قلندران شده است، بیشتر به خود قلندران و محیطی که در آن زندگی میکردند برمیگردد؛ بطور مثال فرض کنید که 500 سال پیش، [با توجه به محدودیت ارتباط بین شهری]، کسی در شهری زندگی میکرده که قلندرانِ آن شهر، ابروان خود را میتراشیدند و او در قصیده یا شعری که سروده، آن نکته را ذکر کرده است زیرا تصور او این بوده که تراشیدن ابرو، یکی از اصول قلندری است؛ و ما امروزه بر مبنای همان قصیده و اشارتِ او قضاوت میکنیم و به استنادِ گفتهٌ او، سعی میکنیم به دیگران ثابت کنیم که قلندران ابروان خویش را میتراشیدند؛ غافل از آنکه تراشیدن ابرو، اگرچه در میان معدوی قلندران، رایج بوده اما فراگیر نبوده است… مثلاً فقط در یک ناحیه رایج بوده که در یک مورد استثنائی با یک توجیه عقلانی بنیاد گذاشته شده اما بسبب تقلید دیگر قلندران، گسترش یافته، بی آنکه سببِ آن در یادها بمانَد.