مقاله زندگینامه ابوعلی سینا (ابن سینا)
بوعلی سینا که با نام های دیگر ابن سینا یا پور سینا و همین طور شیخ الرئیس، او را می شناسیم از معروف ترین و مهم ترین فیلسوفان و پزشکان به نام ایرانی می باشد که قرار است در این مطلب از این سایت زندگانی او را در اختیار شما عزیزان قرار دهیم. فرمت پی دی اف تعدادصفحات 33
مطالب مهمی که در این مقاله آمده است به صورت زیر می باشد :
- در ابتدای مقاله خلاصه کوتاهی از زندگی ابن سینا بیان شده است.
- در ادامه پیرامون اخلاق و شخصیت ابوعلی سینا مطالبی ذکر شده است.
- سپس آثار ابو علی سینا نام برده شده است.
- و در آخر گزیده ای از وصیت نامه ابوعلی سینا نوشته شده است.
- موارد بالا فقط مطالب مهم این مقاله هستند و شما عزیزان با دانلود کامل مقاله می توانید به تمامی مطالب و موضوعات آن دسترسی پیدا کنید.
سرگذشت ابن سینا از زبان خود و شاگردانش
وقتی که ابن سینا سی و دو ساله بود، شخصی به نام ابوعبید عبدالواحد جوزجانی در گرگان به حضور او رسید و شاگرد و مرید او شد و تا آخر عمر ابن سینا همواره در سفر با او بود. پس از مرگ ابوعلی سینا ابن عبید رساله ای در احوال استاد خود نوشت که به قول خود او یک نیمه اش را (یعنی سرگذشت شیخ را از ابتدای ولادت تا وقتی که در گرگان ابو عبید با او آشنا شد) از خود شیخ شنیده بود و باقی را خود او از مشاهده شخصی بر آن افزوده است.
مأخذ عمده احوال پور سینا در همه کتب عربی و فارسی که از قرن پنجم هجری به بعد نگاشته شده است، همین رساله ابوعبید است. چون سخنان ابوعبید از اهمیت فراوانی برخوردار است، مناسب دانسته شد که ترجمه فارسی آن در این گفتار آورده شود :
ابوعبید جوزجانی از زبان ابوعلی سینا نقل می کند که :
پدر من از اهل بلخ بود و در روزگار نوح بن منصور سامانی از بلخ به بخارا آمد و در دهی از ده ها عامل گردید. در نزدیکی آن ده، دهی دیگر بود (افشنه) نام، مادرم را از آن ده گرفت و در آن جا توطن نمود و من در آن ده متولد شدم و بعد از من برادرم متولد شد؛ پس به شهر بخارا آمدیم و من را به معلم قرآن و ادب شپردند و چون ده ساله شدم، قرآن و بسیاری از علم ادب آموخته بودم و مردم از من در تعجب بودند.
پدرم و برادرم اجابت دعوت اسماعیلیه مصر کرده بودند و به نحوی که از ایشان ذکر نفس و عقل شنیده بودند، با یکدیگر مذاکره می نمودند و من می شنیدم و می فهمیدم و عقل من آن ها را قبول نمی کرد و من را نیز به قبول دعوت اسماعیلی می خواندند و گاهی ذکر فلسفه و هندسه و حساب هندی، بر زبان ایشان جاری می شد.
مردی سبزی فروش در آن شهر بود که حساب هندی می دانست و پدرم مرا برا تعلم به نزد آن مرد برد و من از وی آن را آموختم.
بعد از آن، ابوعبدالله ناتلی به بخارا آمد و ادعای حکمت و فلسفه می کرد و پدرم او را در پهلوی خانه خود منزل داد، برای آن که من از او تعلیم گیرم.
پیش از ورود ناتلی، من نزد اسماعیل زاهد به تحصیل فقه مشغول بودم و اسماعیل از اهل خیر و عرفان و سلوک بود و من بر «طرق مطالبه» و وجوه اعتراض بر مجیب بر وجهی که عادت قوم است، اطلاع به هم رسانیده بودم.
نخست نزد ناتلی شروع به خواندن «ایساغوجی» کردم و چون به تعریف «جنس» رسید که چند سخن بر او ایراد نمودم که بسیار تعجب کرد و به پدرم گفت : «البته او را به غیر تحصیل علم مشغول مساز» و هر مسأله که ناتلی می گفت می فهمیدم و بهتر از او آن را تصور می کردم، تا آن که ظواهر منطق را بر او خواندم و از دقایق آن او را چیزی نبود. پس، از پیش خود به مطالعه کتب مشغول شدم و علم منطق را محکم گردانیدم و شروع به خواندن کتاب«اقلیدس» کردم و پنج، شش شکل را بر او خواندم و بقیه کتاب را از پیش خود حل نمودم، بعد از آن مطالعه خود را به کتاب «مجسطی» منتقل نمودم و چون از مطالعه مقدمات آن فارغ شدم و به اشکال هندسی رسیدم، ناتلی به من گفت که خود مطالعه کن و آن چه می فهمی، بر من عرضه نما تا خطا و صواب آن را به تو بگویم و او را قوت اقامت بر حل آن کتاب نبود و اشکال بسیار بود که تا آن وقت نفهمیده بود و من به او می فهماندم؛ پس ناتلی از بخارا به گرگانج رفت و من مشغول به تحصیل کتب طبیعی و الهی شدم و ابواب علم بر من مفتوح گردید.
پس از چندی که گذشت، میل به مطالعه کتب طبی کردم. علم طب از علوم سخت و مشکل نیست و من در اندک وقتی در آن مهارت یافتم و بیماران را معالجه می کردم و با تجربه بسیار راه های مختلف معالجه بیماران بر من معلوم شد. با این همه از مناظره در علم فقه و تعلم آن فارغ نبودم؛ در آن وقت از عمر من شانزده سال گذشته بود. پس تا مدت یک سال و نیم دیگر به جد مشغول مطالعه و قرائت کتب شدم و بار دیگر منطق و سایر اجزای فلسفه را اعاده (دوره) کردم.
در این مدت شب ها نمی خوابیدم و روزها به غیر مطالعه و طلب علم مشغول نمی شدم؛ فلم و کاغذ در پیش خود مهیا داشتم و هر حجتی که به نظرم می آمد، مقدمات آن را می نوشتم، در آن نظر می کردم و شروط آن را منظور می داشتم تا آن که حقیقت آن مسأله بر من معلوم می شد. اگر در مسأله ای حیران می ماندم و بر حدّ وسط قیاس آن راه نمی بردم، به مسجد جامع می رفتم و نماز می گزاردم و نزد مبدع کل تضرع می کردم تا آن که بر من منکشف می گردید و شب به خانه بر می گشتم و به قرائت و کتاب مشغول می شدم و چون خواب بر من غلبه می کرد، یا ضعفی در خود مشاهده می نمودم، تجدید قوا می کردم و به قرائت رجوع می نمودم و بسیار بود که در خواب همان مسایل بر من ظاهر می شد.
پیوسته این شیوه من بود تا آن جا که جمیع علوم را مستحکم گردانیدم و به حسب امکان انسانی بر آن ها واقف شدم و آن چه در آن روز حاصل کردم، حال نیز بر همان باقی هستم و تا امروز چیزی بر آن زیاد نکرده ام. بدین ترتیب علوم منطقی و طبیعی و ریاضی را محکم گردانیدم و بعد از آن به علم الهی آمدم و کتاب «مابعداطبیعه» را مطالعه کردم و چیزی از آن نفهمیدم و غرض و مقصود واضع آن بر من معلوم نشد. چهل مرتبه آن را دوره نمودم به طوری که عبارت آن در حفظ من ماند و مقصود از آن را نفهمیدم. از خود مأیوس شدم و به خودم گفتم که این کتابی است که راهی به فهم آن نیست، تا آن که روزی در بازار، کتابی در دست دلالی دیدم و آن را بر من عرضه نمود و من قبول نکردم.
اعتقادم این بود که فایده ای در این علم نیست. دلال به من گفت : صاحب این کتاب به قیمت آن محتاج است و به سه درهم می فروشد. این را از او بخر! چون خریدم و در آن نظر کردم، کتابی بود از ابونصر فارابی در «اغراض مابعدالطبیعه» یعنی الهی. به خانه آمدم و شروع به قرائت آن کتاب کردم و اغراض آن کتاب بر من معلوم شد، زیرا که عبارت آن در حفظ من بود و بسیار شاد شدم و در روز دیگر برای شکر خدا بر فقرا تصدق بسیار نمودم.
شیخ الرئیس می گوید : چون به هجده سالگی رسیدم، از همه آن علوم فارغ بودم. در آن وقت حافظه من از حال بیش تر بود و امروز پختگی من در علوم بیش تر است؛ ولی مایه علمی من همان است که در اول آموخته ام و چیزی بر آن افزوده نگردید. در همسایگی من مردی بود که او را ابوالحسن عروضی می گفتند. وی از من خواهش کرد که در این علوم کتابی برای تصنیف نمایم. من درخواست او را اجابت نمودم و کتابی نوشتم که مشتمل بر مجموع علوم بود سوای ریاضیات و آن کتاب را «المجموع» نام نهادم و در آن وقت بیست و یک ساله بودم.
مرد دیگری در همسایگی ما بود که او را ابوبکر برقی می گفتند و اصل او از خوارزم بود. وی در علم فقه و تفسیر فرزانه و در زهد، یگانه روزگار بود و میل به علوم حکمی نیز داشت و از من خواست تا کتبی را که در این علوم تحریر شده است، شرح نمایم. من کتاب «الحاصل و المحصول» را در بیست جلد برایش تصنیف کردم و کتاب «البروالاثم» را در علم اخلاق برایش نوشتم. وی از این دو کتاب مواظبت نمود و آن ها را نزد خود نگه داشته و اجازه نداد دیگری از آن نسخه بردارد. اما تصرف من در امور حکومت از آن هنگام بود که پدرم فوت شد و بر حسب ضرورت از بخارا بیرون آمدم و به گرگانج رفتم. در این ایام ابوالحسن سهلی، وزیر خوارزم شاه بود. وی دوست دار این علوم بود و از صاحبان آن جانب داری می کرد. او مرا به علی بن مأمون خوارزم شاه شناسانید. من در آن وقت در زی فقیهان بودم و طیلسان و تحت الحنک داشتم.
باز بر حسب ضرورت از آن جا به نسا و از نسا به ابیورد، و از ابیورد به توس و از توس به شقان و از آن جا به سمنقان و از آن جا به جارجم و از جاجرم به جرجان آمدم و مقصود من امیر قابوس بود. در آن موقع مأخوذ و محبوس شد و من به دهستان رفتم و از آن جا بیمار شدم و به جرجان برگشتم و ابوعبید جورجانی به من اختصاص پیدا کرد.
تحلیلی گذرا بر زندگی نامه ابوعلی سینا
- از زندگی پدر ابن سینا اطلاع چندانی نداریم، و لیکن از آنچه شیخ الرئیس درباره خود و خانواده اش گفته نکات جالبی به دست می آید.
الف – پدر ابوعلی سینا مردی از اهل دین و علم و سیاست بوده است. وی با این که در بلخ و بخارا می زیسته با اسماعیلیه مصر رابطه داشته و به کلام اسماعیلی آگاه بوده و دعوت آن ها را پذیرفته است. پور سینا خود می گوید : «پدر و برادرم پیرامون نفس و عقل اسماعیلی مذاکره می نمودند» و معلوم می شود که ایشان نه تنها معارف اسماعیلی را می دانسته، بلکه از مبلغان و مروجان این مذهب بوده اند و عبدالله بن سینا یکی از فرزندان خود (برادر شیخ الرئیس) را به آن راه کشانیده و سعی داشته شیخ را نیز بدان سو برد، و لیکن شیخ نپذیرفته است.
ب – از جمله نکاتی که از این بخش از زندگی نامه ابوعلی سینا می توان استنباط نمود این است که شیخ دارای برادر بزرگ تری بوده، اهل علم و معرفت که با پدرش پیرامون مسائل فلسفی و کلامی هم چون عقل و نفس مذاکرات و مباحثاتی داشته و این، همان گونه که خود حکایت می کند، هنگامی است که ابن سینا کودکی بیش نبوده است.
- از جمله اموری که از این بخش از سیره استفاده می شود، این است که شاید همان مذاکرات و مباحثات، استعداد ابو علی سینا را در مسائل عقلی و فلسفی بیدار کرد و موجب گشت که ابن سینا از سنین نوجوانی به دنبال این گونه مطالب برود و از پدر و برادر عقب نماند، بلکه از آنان پیشی گیرد و بر همین مبنا است که می گوید : ایشان پیرامون عقل و نفس و بر اصولی که من نمی پذیرفتم، بحث می نمودند.
- پدر ابن سینا اهل معرفت بوده، با دانشمندان زمانش سلوک و روحیه علم دوستی و داناپروری داشته است. روابط او با محمود مساح و اسماعیل فقیه زاهد و اکرام و احترام او نسبت به ابوعبدالله ناتلی گواه این موضوع است.
- از این زندگی نامه بر می آید که پدر ابن سینا خیلی زود نسبت به استعداد و لیاقت فرزند خود آگاه گشته و به حرکت و جولان فکری و ذهنی ابوعلی سینا پی برده، سرعت انتقال و قریحه استدلال کودک، پدر را بر آن داشت که ابو علی سینا را نه فقط در کسب مهارت های سیاسی و دیوانی تشویق کند، بلکه در خط علم و حکمت بیندازد و از او شخصیتی علمی به بار آرد. از این جهت، پس از کسب مقدمات خواندن و نوشتن او را نزد محمود مساح برد تا ریاضی بخواند و به اسماعیل زاهد سپرد تا به او فقه و ظواهر شریعت آموزد و با آمدن ناتلی به دیار بخارا این شناخت تأیید شد؛ چرا که ناتلی به پدر او گفت : «از تعلیم و تربیت فرزند غافل مشو و او را در غیر طریق علم و عرفان میفکن»
- همان گونه که اشاره کردیم در روزهای نخستین تعلیم و تربیت این کودک، معلوم گشته که وی در ادراک مسائل ریاضی و منطقی و فلسفی قریحه و استعدادی خارق العاده دارد، همه مربیانش از پدر گرفته تا استادان، بدین امر آگاهی یافتند و پس از آن، هم ایشان او را از این موضوع آگاه نمودند و هم خود بدان پی برد.
- هوش و استعداد سرشار وی موجب گشته که استادانش برای ابن سینا بیش تر نقش استاد راهنما را داشته باشند، تجربیات گذشتگان را به ابوعلی سینا منتقل نموده و روش های تعلیم و تربیت را به او بیاموزند؛ اما در مرحله یادگیری، سرعت انتقال و دقت وی موجباعجاب مگانی شده است. هنگامی که «ایساغوجی» را نزد ناتلی می خواند، در مسأله جنس اعتراضی بر پور سینا وارد ساخته که ناتلی از پاسخ درمانده است. همچنین می گوید : «ظواهر علم منطق را از ناتلی فرا گرفتم. شیخ الرئیس به دقایق منطق آگاهی نداشت.» نقل شده است که مشکلات مجسطی را نیز حل نموده و به ناتلی یاد داده است.
- ابو علی سینا در طریق تحصیل دانش، سخت کوش و بر خواندن و تکرار مصرّ بوده و دشواری و بی خوابی را در ساعتی از شب بر خود هموار می نموده است، به طوری که کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار بازخوانی کرده است.
- خطوط تغییرات و تحولات علمی روزگار خود را دنبال می نموده و در جست و جوبی کتاب های جدید و افکار نو بوده است. دلالان کتاب و کتاب فروشان زمانش را به خوبی می شناخته، همان گونه که کتاب «اغراض مابعدالطبیعه» فارابی را به اصرار یک دلال خرید و از آن استفاده برد.
آثار و مؤلفات ابوعلی سینا
ابوعلی سینا را در همه علوم قدیم تألیفات بسیار است و بیشتر آنها کتاب هایی است که همواره در همه جهان بهترین کتاب آن فن به شمار رفته اند و در هر مورد رأی او را معتبرترین آراء شمرده اند. به همین جهت است که بر امهات کتاب های او شروح بسیار و حواشی و تعلیقات گوناگون نوشته و بعضی از آنها را به زبان های مختلف حتی زبان های اروپایی ترجمه کرده اند و پیش از آن که علوم جدید در اروپا به سر حد کمال برسد همواره آنها را درس گفته اند و هنوز در بسیاری از مؤلفات او مطالب تازه هست که کاملاً درباره آنها بحث نکرده اند و آن تألیفی که لازم است در میان عقاید او در حکمت و طب با علوم جدید نداده اند.
فهرست کتب و رسایلی که به زبان فارسی و عربی از ابن سینا مانده یا منسوب به اوست در ذیل خواهد آمد. در برابر هر کتاب و رساله ای که نسخه ای از آن به دست است علامت (+) گذاشته شده است. ممکن است در این فهرست برخی نام ها تکرار نام دیگری باشد و یک کتاب یا رساله را به دو نام ذکر کرده باشند اما درباره کتب و رسایلی که نسخه ای از آنها معروف نیست تحقیق در این زمینه ممکن نشده است.
در این فهرست در نام کتاب ها و رسایل رعایت ترتیب حروف هجا شده است :
الاثارالعلویه +.
ابطال احکام النجوم یا الاشاره الی فساد احکام النجوم یا الاشاره الی فساد احکام المنجمین یا مقاله ابطال احکام النجوم +
اثبات المبدأ الاول +
اثبات النبوه یا اثبات النبوات و تأویل رموزهم و امثالهم +
اجابه الدعاء و کیفیه الزیاره یا رساله فی زیاره القبور و الدعاء و یا رساله فی زیاره القبور والدعاء و یا رساله فی کیفیه الزیارات و الدعاء و تأثیر ها فی النفوس و الابدان و یا فواید من کتاب التعلیقات فی سبب اجابه الدعاء که گویند با ابوسعید ابوالخیر با هم نوشته اند +
اجوبه مسائل ارسطو.
الاحادیث المرویه +
احوال النفس +
الاخلاق +
الارجوزه فی التشریح +
ارجوزه فی الوصایا الطیبه +
الارزاق +
الارشادات)احتمال می رود تحریفی از نام کتاب اشارات باشد).
الاستبصار.
استضائه النور +
الاشاره الی علم المنطق.
اشعار الشیخ که مجموعه ای از اشعار تازی اوست +
الاصول المنطقیه.
الاقرباذین +
بیان ذوات الجهه.
تأویل الرؤیا که تعبیرالرویا هم نوشته اند.
تحقیق مبادی الهندسه یا کتاب الزاویه +
تدبیر سیلان المنی +
تزکیه النفس +
تعالیق مسائل الحنین.
تعلق النفس بالبدن +
التعلیقات فی الفلسفه +
تعلیق فی المنطق یا المسأله +
تفسیرالمعوذتین +
تفسیر آیه الکرسی.
تفسیر سوره الاعلی +
تفسیر سوره الفلق یا تفسیر المعوذه الاولی +
تفسیر کتاب اثولوجیا
تقسیم العلوم العقیله
تلخیص المنطق +
تنقیح القانون
تهذیب الاخلاق
الجسم +
جواب رساله کتب الیه
جواب للشیخ ابی منصور بن الحسین
جواب مسائل الحکیمه
جوهر و عرض +
حجج المهندسین
الحدث +
حدوث الاجسام +
حقایق علم التوحید +
حقیقه الانسان +
حقیقه الروح +
حکمه الموت به فارسی +
حواشی القانون
حواشی موضوعات العلوم +
خصب البدن +
الخلوه +
الخمر +
خواص الشراب +
الدعاء +
دفع الغم و الهم +
رساله القلبیه
رساله المعاد +
رساله المعاش و المعاد
رساله المفارقات
رساله النفس +
رساله النفسیه
رساله الی ابی الفضل
رساله الی ابی بکر
رساله الی ابی زیله
رساله الی السهلی
رساله الی القاشانی
رساله الی جعفر الکیا +
رساله الی علاءالدین
رساله فی آثار العلویه
رساله فی احوال النفس
رساله فی الارزاق
رساله فی الاضحیه
رساله فی الباه
رساله فی البول
رساله فی الحدود +
رساله فی الحدیث
رساله فی الطیب +
رساله فی القولنج
رساله فی المنطق +
رساله فی الهندباء +
رساله تسلسل علل و مسببات به فارسی +
رساله جرثقیل به فارسی +
رساله جودیه به فارسی +
رقعه الی ابی زیله +
الزهد +
سلسله الفلاسفه
السموم و الاقراباذین
السیاسه +
السئوال و الجواب +
شرح اسماء الله +
شرح الشفاء
الصوره المعقوله +
شعرالعظه
الطو و العرض +
عشرون مسئله
عقل الکل +
العقول +
العهد +
غاطیغوریاس
غرض
غریبه الحکمه
الفصول الطبیات +
الفضاء +
القانون فی الطب که معروف ترین کتاب ابن سینا در پزشکی و مشهورترین کتابهای طب شرقی است و به زبان های لاتین و عبری و انگلیسی و فرانسه و آلمانی ترجمه شده و بر آن شروح بسیار نوشته اند. +
القدر +
قصیده فی الطب که به زبان لاتین ترجمه کرده اند. +
قوانین و معالجات الطبیه
کتاب الحدود
کتاب الاسعار
کتاب الشعراء
کتاب المباحث
کتاب المخلص
کتاب المعاد یا رساله المعاد دو کتاب بدین نام نوشته و یکی را در ری تمام کرده است و یکی از آنها به فارسی و دیگری به تازی است.
کتاب کلام ابی عبید
کلام +
اللانهایه
لسان العرب فی اللغه
لواحث الطبیعه +
المباحثات +
المجموع المنطق بالشعر
المسائل +
مسائل حنین +
مسائل فی احوال الروح +
مسألتان +
المشف +
معراج نامه به فارسی +
مفاتیح الخزاین در منطق
مقالات عشر
مقاله فی الاخلاق
مقاله فی قوی الاربعه +
الملائکه +
الممکن الوجود +
منافع الاعضاء +
مواقع الالهام +
الموت والحیاه +
النبات و الحیوان +
النفس الفلکیه +
النفس الناطقه +
النفوس +
النیرنجیات +
الوردالاعظم +
الهدایه که در زندان قلعه فردجان برای برادرش نوشته و شامل منطق و طبیعیات و الهیات است +
خوی و خلق ابن سینا
از آنچه درباره ابن سینا به ما رسیده چنین بر می آید که وی مردی زیبا و خوش اندام بوده چنانکه در جوانی که در بخارا بوده طرف توجه مردم بوده و مردم به تماشای او می ایستاده اند و می نویسند که مردی خوش بینه و زورمند بوده و پیداست که خود نیز اعتماد کامل به نیروهای طبیعی خود داشته است چنانکه در پایان زندگی که گرفتار بیماری سخت شده در معالجه خود اهمال می کرده و پرهیز نمی کرده است و سرانجام که مرگ را احساس کرده خود را باخته است.
پیداست که وی در مراحل مختلف جامه های مختلف می پوشیده و حتی از پوشیدن جامه های بدل برای دفع خطر خودداری نمی کرده است چنانکه به دربار خوارزمشاه با جامه فقیهان و طیلسان و تحت الحنک رفته است و سپس که از همدان به اصفهان گریخته است با جامه صوفیان رفته و در مجلس علاءالدوله کاکویه قبای دارایی و دستار کتان و موزه چرمی داشته است و از این جا پیداست که از تجمل نیز روی برگردان نبوده و غلامان بسیار داشته چنان که در سفر همدان به اصفهان به جز برادرش محمود و ابو عبید شاگردش دو غلام هم با او همراه بوده اند و در پایان زندگی غلامانش به مال بسیاری که داشته است خیانت کرده بودند و به همین جهت در دارویی که وی می خورد بیش از آنچه بایست کردند و بدین گونه او را مسموم کردند و در دم مرگ غلامان خود را آزاد کرد و پیداست که به غلامان میلی داشته است چنان که کمربند زرین گوهر نشان را که علاءالدوله به او بخشیده بود به یکی از غلامان وی داد و او را از این کار خشمگین کرد.
از سوی دیگر پیداست که مال بسیار و زندگی مجلل داشته چنان که یک بار در همدان و بار دیگر در اصفهان خانه اش را غارت کرده اند و ناچار خانه مجللی بوده که به غارت کردن می ارزیده است. دیگر ار خصال او این است که پیداست مردی جاه طلب بوده و اینکه خواهان مجاورت و مجالست پادشاهان بوده و همین را دیگران بر او خرده گرفته اند از این بابت است و به همین جهت است که پیشکاری کدبانویه و وزارت شمس الدوله را در همدان پذیرفته و دو بار دیگر وزارت را به او تکلیف کرده اند و نپذیرفته اما در زمانی که در دربار شمس الدوله بوده با رقیب و دشمن او علاءالدوله مکاتبه داشته و پنهانی نزد او رفته است و در نتیجه همین جاه طلبی ها و سازش ها با این و آن بوده که دو بار به زندان افتاده و یک بار چهار ماه در زندان قلعه فردجان مانده و نیز دو بار در همدان پنهان شده است.
ابو علی سینا و فلسفه
ابو علی سینا بیانگر نقطه اوج فلسفه مشایی اسلامی است. او جنبشی را که با کندی، فارابی، عامری و دیگران برای هماهنگ ساختن فلسفه های ارسطو و نوافلاطونی شروع شده بود، در درون تعالیم یکتاپرستی قرآن آن گونه که از طریق وحی اسلامی بار دیگر بر آن تأکید شد، به کمال رساند. بدون شک ابن سینا از کلی ترین و جامع ترین فیلسوفان مشایی مسلمان است و در تاریخ اخیر اسلامی بسیار پر نفوذ تر از ابن رشدی بوده است؛ که یک قرن و نیم بعد با او نفسیر «غربی» از این مکتب در اسپانیا به اوج خود رسید.
ابن سینا مهر نبوغ خود را بر تألیف بزرگی که در درون عالم اسلامی به چشم انداز عقلانی ماندگاری تبدیل شد، قرار داد. او با تکیه بر تعالیم توحیدی اسلام به همراه منطق و فیزیک ارسطویی و مابعدالطبیعه و روانشناسی نوافلاطونی، فلسفه ای را بنا می نهد که آغاز «فلسفه قرون وسطا» به معنای غربی را نشان می دهد. با این حال، جدا از این که ابن سینا بزرگ ترین فیلسوف مشایی مسلمان است، هم چنین به صورت عرفانی و «باطنی تر» حکمتی که مبتنی بر اشراق درونی و باطنی عالم هستی در جریان سفر روح در ورای تمامی مظاهر عالم، است، مطرح می شود.
او در «منطق المشرقین» در روایت و گزارش های خیالی و دیگر آثارش درباره آن حکمتی نوشت که هم اشراقی و هم شرقی بود و مقدر بود که این حکمت، کمال غایی اش را بعدها توسط شیخ و استاد «مکتب اشراق»، شهاب الدین سهروردی، به دست آورد