دانلود رایگان کتاب گمشده با فرمت pdf

معرفی کتاب:(گمشده) (گمشده) سیاهی شب صحرا را پوشانده بود. مردم آرام بودند و با لطافت از تیرگی صحرا کاربرد میکردند. (گمشده) زیبایی صحرا زمانی به چشم میآید که ستارگان براق درآسمان جلب نظر میکنند. به سمت دوره قافله بانان با چند رهنورد در دور الی دور آتش رفتم و در کنارشان نشستم. (گمشده) ساربانی که سنش از بقیه بیشتر بود و موهایش رنگ پریدهتر شروع کرد به سخن گفتن: بیست و چند سالی میشود که ساربانم. درست زمانی که تمام صورتم همچون پشت لبانم سبز شده بود به این شغل روی آوردم. میخواستم الهیات بخوانم، شاید هم فن آموزی. پدرم ریشه-بن-بیخ و تباری نداشت و من هم نمیخواستم مانند او شوم، اما زندگیام چنین چنین چیزی را برایم نساخت. (گمشده) (گمشده) شاید هم خودم باید به این اندیشه میکردم