پیکر فرهاد
داستان پیکر فرهاد را یک زن به نام «رالف اشپنلر – تاگ اشپیگل» روایت میکند. زنیکه در داستان «بوف کور» اثر «صادق هدایت» یک نقاشی روی قلمدان بود. در این کتاب زنی که داستان را روایت میکند؛ روی تابلوهای نقاشی و قلمدانهای مختلف میرود و هر دفعه در نقش زنان مختلفی که در طول تاریخ حضور داشتهاند، شروع به صحبت میکند. یک بار در نقش زن دورهی ساسانی میرود، یک بار دختری عینکی میشود، بار دیگر یک مدل، او نقش زنانی را بازی میکند که سرنوشت مشترکی داشتند، فقط در دورههای مختلف زندگی کردهاند، شخصیتهایی که مدام بهدنبال خوشبختی میدوند ولی به آن نمیرسند و دور میشوند. این کتاب را عباس معروفی برای «صادق هدایت» نوشته است.