مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره نگرش مذهبی
خصوصیات محصول:
منابع فارسی و انگلیسی دارد.
ارجاع و پاورقی استاندارد دارد.
رفرنس دهی استاندارد دارد.
کاملترین در سطح اینترنت
دارای تحقیقات انجام شده در ضمینه تحقیق
گارانتی بازگشت وجه دارد.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره نگرش مذهبی
فرمت : doc
تعداد صفحات : 29
بخشی از متن :
دینداری
پدیده دینداری[1] از موضوعات قابل توجهی است که اهمیت آن را از کثرت تلاش هایی می توان دریافت که در سال های اخیر برای ساخت و به کارگیری سنجه های دینداری مصروف شده است. این تلاش ها از دل اقتضائات و ضرورت های قابل درکی بیرون آمده است که نمی توانست بدون پاسخ باقی بماند. ضرورت این مطالعات به طور عام برخواسته از نفوذ و اعتباری است که هنوز دین برای انسان و اجتماع دارد (شجاعی زند،35:1384). دین اصل وحدت بخش و زمینه مشترکی را فراهم ساخته و به انسان اجازه می دهد تا با فائق آمدن بر تمایلات خودخواهانه اشان و به خاطر عشق به همنوعانشان فراتر از این خودخواهی ها عمل کنند. دین سنگ بنای سامان اجتماعی است و منبعی برای ارزشهای اجتماعی است و بر گزینشهای فردی و بسیاری از زمینه های زندگی روزمره تأثیر می گذارد و همچنین به عنوان تجلّی روح جمعی و عامل همبستگی و یکپارچگی جامعه محسوب میشود. امروزه پدیده هایی همچون مهاجرت روستایی، ورود ابزار و وسایل ارتباط جمعی، آموزش و پرورش گسترده و غیره ارزش ها و روابط سنتی را مورد پرسش قرار داده و تغییراتی را در دینداری نسل جدید به وجود آوردهاند وپژوهشگران ناگزیرند تا به بررسی عوامل مؤثر بر تغییر ارزشهای دینی جوانان از سویی و ارائه راهکارهایی برای غلبه بر آن از سوی دیگر بپردازند.تحلیل های نظری بیانگر آن است که در جوامع در حال گذار دینداری یکی از متغیرهای اجتماعی است که دستخوش تحولات گسترده ای می شود (دورکیم،1381 و 1383؛ برگر و لاکمن،1697) برگر در تعریف دین می نویسد "دین کوشش جسورانهای است برای آنکه سراسر گیتی برای انسان معنی دار شود" (همیلتون،273:1387). به عقیده وی دین نظم اجتماعی را مشروع می کند و مفاهیم دینی جهان را با یک رشته فرایندهای خاصی که به تعبیر برگر "ساختار موجه نمایی" را می سازند اعتبارشان را حفظ و تحکیم می کنند. اینها همان فرایندهایی هستند که عقاید مذهبی از طریق آن ها تقویت،ترویج،دفاعیه فرض می شوند. اگر این ساختار موجه نمایی تضعیف شود یا از بین برود، تسلط اعتقادات دینی بر اذهان انسانها به آسانی از دست میرود(همان،274). تامس لاکمن نیز بر نقش دین در ساخت معنا تأکید دارد.به عقیده وی دین،دوشادوش زندگی اجتماعی حرکت می کند. به اعتقاد وی، روند جامعه نوین غربی به سوی دنیاگرایی، تنها به دلیل سستی گرفتن صورت ها و نهادهای دینی سنتی پیش آمده است،نه آنکه خود دین سست شده باشد(همیلتون،275:1387)
2-1-1 نگرش های مذهبی
پرورش مذهب در حقیقت مجموعه دگرگونی هایی است که در فکر و عقیده فرد به منظور ایجاد نوعی خاص از عمل و رفتار که متکی بر ضوابط مذهب باشد انجام میشود. به عبارت دیگر در سایه دگرگونی هایی که در فکر و عقیده فرد ایجاد میگردد اخلاق و عادات، آداب و رفتار، روابط فردی و اجتماعی و صورت مذهبی و شرعی میگیرند و مذهب به عنوان عامل مسلط بر زندگی فرد و جنبه های آن خودنمایی می کند ضوابط مذهبی برای روابط انسانی ضروری تر از هر گونه ضوابط دیگر است زیرا در جهان امروز که صنعت تمام جوانب زندگی بشر را تحت الشعاع قرار داده، به زحمت میتوان گفت که فرد دارای وظایفی نسبت به جامعه است. مگر زیگموند فروید گمان نمیکرد که جامعه نیازی به مذهب ندارد. در عصر ما که بیماری های روانی و اضطراب ها و نگرانی ها، قربانی های متعددی از خیل آدمیان میگیرند و ضوابط مذهبی بهترین داروی شفابخش و نجات دهنده بشر از نگرانی هاست. به عقیده آدلر که از تجارب 30 ساله ی روانکاوی خود سخن میگفت: کلیه بیماران روانی که حس مذهبی خود را باز نیافتند فقط درمان نشدند (افروز، 1375).
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی وخودشناسی می شود ، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه ای شود که فراتر از خودمان است ،ایمونز تلاش کرد معنویت را براساس تعریف گاردنر از هوش ،در چارچوب هوش مطرح نماید ومعتقد است معنویت می تواند شکلی از هوش تلقی شود زیرا عملکرد وسازگاری فرد را پیش بینی می کند وقابلیت هایی را مطرح می کند که افراد را قادر می سازد به حل مسائل بپردازند وبه اهدافشان دسترسی داشته باشد.گاردنر ،ایمونز را مورد انتقاد قرار می دهد ومعتقد است که باید جنبه هایی از معنویت که مربوط به تجربه های پدیدار شناختی هستند(مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی)از جنبه های عقلانی ،حل مسئله وپردازش اطلاعات جدا کرد (آمرام،2005).می توان علت مخالفت محققانی مانند گاردنر را به نگاه شناخت گرایانه آنان از هوش نسبت داد(نازل ،2004).
معنویت دارای سه بعد است:1- معنا: معنویت شامل جستجوی معنا وهدف به شیوه ای است که به وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا می کند ،معمولاً این امر موجب پاسخ به این سوال می شود که «چطور دیدگاه من در مورد وجودی مقدس یا واقعیتی غایی به زندگی ام معنا می بخشد؟ معنا ممکن است دربرگیرنده ی اصول اخلاقی وارزش های متعالی نیز شود ، بخصوص که چنین جنبه های زندگی سرچشمه گرفته از دیدگاه ما نسبت به وجودی مقدس یا واقعیت غایی است .2- تعالی : این واژه به تجربیات فراشخصی یا وحدت بخش اشاره می کند که ارتباطی فراسوی خود شخصی مان را فراهم می سازد وشامل ارتباط با وجودی مقدی یا واقعیتی غایی می گردد.3- عشق : عشق منعکس کننده ی بعد اخلاقی معنویت می باشد ، بخصوص زمانی که توسط باورهای مربوط به واقعیتی غایی یا وجودی مقدس برانگیخته شده باشد. بسیاری از آموزگاران معنوی همچون دالایی اما، عشق را به مثابه ی جوهره ی معنویت می دانند ومعنویت را با ویژگی هایی از روح انسان همچون عشق ،شفقت ،صبر ،تحمل ،بخشایش،رضایت خاطر ،احساس مسئولیت وحس سازگاری که شادمانی را برای خود ودیگران به ارمغان می آورد ،مرتبط می دانند.از نظر هارتز ،اینکه بتوانیم عشق بورزیم یا نه منعکس کننده ی این موضوع است که دو بعد دیگر معنویت(معنا وتعالی )را، تاچه اندازه جدی می گیریم ،منظور از عشق صرفا یک احساس نیست ،عشق می تواند مستلزم انجام دادن کاری باشد که بیشترین فایده را برای خود و دیگران در پی داشته باشد(هارتز[2]،ترجمه ی کامگار وجعفری،1387).
منابع فارسی
منابع انگلیسی