فلسفه نظریه های مدیریت دولتی PPT
نام محصول : پاورپوینت فلسفه نظریه های مدیریت دولتی
فرمت : PPT
حجم : 1 مگابایت
تعداد اسلاید : 209
زبان : فارسی
سال گردآوری : 1400
مقدمه:
—نظریه ی سازمان (فرضیه هایی در مورد رفتار انسان در درون طایفه تا درون دولت های پیچیده) و نظریه ی اداری (فرضیه هایی در مورد رفتار انسان در گروه های کاری) شالوده ی اصلی نظریه ی مدیریت دولتی را تشکیل می دهند.
پارادایم ها:
—مفهوم پارادیم ها به وسیله ی توماس کون مطرح شد.
—پارادیم مجموعه کاملی از باورهای پذیرفته شده و غالباً غیر قابل تردید است که از سوی پژوهشگران و کاربران یک رشته علمی مقبولیت عام پیدا می کند.
—به نظر برخی از اندیشمندان پارادیم ها در مدیریت دولتی جامع نیستند بلکه بخش هایی از پارادیم های مختلف از حوزه های گوناگون اند.
انقلابهای پارادایمی:
وقتی رخ می دهند که مجموعه جدیدی از پیش فرض ها اندیشمندان را قادر به حل مسائلی می کند که قبلا بدون حل بوده اند.
اداره امور عمومی نوین:
—«اداره امور عمومی نوین» عمدتاً با نوشته اچ جورج فردریکسون شناخته می شود.
—نظریه های وی ضمن طرح مدل های مدیریت دولتی، محتوی هنجاری آنها را از مدیرت کلاسیک تا اداره امورعمومی نوین به تفصیل در بر دارد.
— اداره ی امور عمومی نوین، پیشرفت مهمی در حوزه مدیریت دولتی در اواخر دهه 1960 بود.
هنجارها و ارزش ها:
—هنجارها نوعی انتظار رفتاری است که تا حدود زیادی از جانب گروهی افراد یا به وسیله جامعه مراعات شود.
—هنجار نوع خاصی از رفتارهای مورد انتظار را تجویز می کند.
—هنجارها نشان می دهند که یک شخص، سازمان یا دولت چگونه باید عمل کند.
—اداره امور عمومی نوین می گوید که سازمان ها باید کمتر بورکراتیک و بیشتر ارباب رجوع مدار باشند. (تاکید بر نوعی از ارزش)
جهت گیری های ارزشی:
—رویکرد ذهنی گرایی؛ ارزشها رابه طورکلی ذهنی می پندارد.
—رویکرد زیستی – اجتماعی؛ ارزشها را واکنشهای زیستی- اجتماعی به پدیده های عینی می پندارد.
—رویکرد اثبات گرایی منطقی؛ ارزشها را به عنوان واقعیتهای اجتماعی می پندارد که می توان آنها را در غالب های عینی تبیین کرد.
—رویکرد بین الاذهانی؛ ارزشها را نتیجه فرایند تعامل اجتماعی می پندارد و حاصل تعامل تفسیرهای ذهنی افراد است.
شناخت شناسی:
—این که چگونه تعیین کنیم چه چیزی واقعی است و معنی دار تا حدی بستگی به فرایند کسب دانش ما دارد. به عبارت دیگر، چگونه به داشته های خود می رسیم.
—وقتی یک نظام شناخت شناسی بتواند ما را محدود کند؛ می تواند موانع ادراکی ایجاد کند. در صورت وقوع این امر؛ ما فقط آن مطالبی را می فهمیم که از موانع ادراکی ما عبور کند.(رویس 1964)