نامه ی زیبای برادر استاد محمد بهمن بیگی وبازگشت اول به ایل بخارای من ایل من در 32 اسلاید
نکته اول:
1- من در یک چادر سیاه به دنیا آمدم . روز تولدم مادیانی را دور از کره ی شیری نگاه داشتند تا شیهه بکشد .در آن ایام اجنه و شیاطین از شیهه ی اسب وحشت داشتند.
تولد در ایل قشقایی
نکته بیست چهار :
24-نامه ای از برادرم رسید لبریز از مهر وسرشار از خبرهایی که خوابشان را می دیدم:
…پشم گوسفندان را گل وگیاه و رنگین کرده است.
بوی شبدر دو چین هوا را عطر آگین ساخته است . گندم ها هنوز خوشه نبسته اند .صدای بلدر چین یک دم قطع نمی شود…
نامه برادرم و صدای بلدرچین
جوجه کبک ها خط وخال انداخته اند .کبک دری در قله های کمانه فراوان شده است. مادیان قزل کره ی ماده ی سیاه زایید ه است.
توله ی شکاری بزرگ شده است .اسمش را به دستور تو پات گذاشته ام.
رنگش سفید است خالهای حنایی دارد.
نامه برادرم و سگش پات