داستان این معجزه نیست؟
به نام خداوند نون و قلم
عنوان کتاب؛ این معجزه نیست؟
نویسنده؛ محمّدعلی پاسالاری
نوع چاپ؛ الکترونیکی
فرمت؛ پی دی اِف
زمان انتشار؛ شهریورماه ۱۴۰۰
مقدمه؛
داستانی که در این کتاب الکترونیکی خواهید خواند ، داستانی واقعی میباشد که برای یک زوج جهرمی اتفاق افتاده است…
گوینده ی این داستان مردی است که تازه ازدواج کرده و معجزه هایی برایش اتفاق می افتد و این وقایع را برای هر کس که تعریف میکند،باور نمیکنند به همین علت این داستان را مینویسد و قضاوت را به خواننده میسپارد…
این داستان کوتاه در 16 صفحه آراسته شده ، به نویسندگی محمّدعلی پاسالاری…
پیام نویسنده؛ قیمت این کتاب الکترونیکی نسبت به زحمتِ کشیده شده ، ناچیز است پس این کتاب فقط برای استفاده ی دانلود کننده میباشد…
ولاغیر ، از لحاظ شرعی و انسانی کاری ناپسند و نویسنده حق شکایت دارد.
بارها و بارها به من گفت من را هم کربلا ببر….اصرار زیاد از او ، مخالفت شدید هم از من…
اربعین؟
آخر چه معنی دارد زن این همه راه را پیاده روی کند؟
مگر یک متر ، دو متر است؟
۹۰ کیلومتر … شوخی بردار نیست…
آن هم میان آن همه جمعیت میلیونی…
اگر گم شود چه؟…اگر همدیگر را پیدا نکنیم چه؟
چند روزی از دهه ی اول محرم میگذشت…????
شب بود و من تازه از محل کار به خانه آمده بودم و بعد از نماز ، خانمم سفره ی شام را پهن کرد و مشغول غذا خوردن بودیم که از تلویزیون پیادهروی اربعین را نشان میداد و نوحه ی????????????
( پشت سر مرقد مولا…..روبرو جاده و صحرا
بدرقه با خود حیدر…..پیش رو حضرت زهرا
اینجا هر کی هر چی داره…..نذر حسین کرده
هر ستونی که رد میشیم…..سیل جوونمرده
یاحسین لبیک یاحسین لبیک یاحسین یابنالزهراس)
اینجا بود که همسرم بحث پیادروی اربعین را باز کرد…
برای خواندن ادامه داستان…روی کلمه ی دانلود ضربه بزنید…