مبانی نظری و پیشینه تحقیق درباره مفهوم استقلال دوران نوزادی
خصوصیات محصول:
منابع فارسی و انگلیسی دارد.
ارجاع و پاورقی استاندارد دارد.
رفرنس دهی استاندارد دارد.
کاملترین در سطح اینترنت
دارای تحقیقات انجام شده در ضمینه تحقیق
گارانتی بازگشت وجه دارد.
فرمت : doc
تعداد صفحات : 13
ویژگی های دوران کودکی
کودکی، در سادهترین بیان و به عنوان یک گستره سنی متمایز از دورههای دیگر زندگی، به دورهای که از تولد تا نوجوانی ادامه دارد اطلاق میگردد. نیازهای آموزشی برای مشخص کردن چرخههای آموزشی به دورههای پیدرپی کودکی اول، دوم و سوم متوسل شدهاند. کودکی به سه دوره کوچکتر تقسیم میشود:
کودکی نخست(از تولد تا حدود دو سالگی)
کودکی میانه(از دو سالگی تا شش سالگی)
کودکی پایانی(از شش سالگی تا دوازده سالگی)
کودکی نخست
کودکی نخست به بخشی از کودکی اطلاق میگردد که از تولد تا زبان باز کردن ادامه دارد و به اعتبار فقدان ظرفیت استفاده مؤثر از گفتار، این دوره را میتوان دوره پیشکلامی و به دلیل شکلگیری ساختهای ایجادکننده امکان فهمیدن و فهماندن بدون استفاده از گفتار بنابر سازه دریافت و واکنش بر اساس تجهیزات حسی – حرکتی، دوره حسی – حرکتی نامید.
پس از پشت سر گذاردن موقعیت درونرحمی، نوزاد که وابستگی کامل را تجربه کرده حالا به عنوان یک پایان و در عین حال یک شروع پا به جهان میگذارد.
نمو حرکتی نوزاد کاملا وابسته به نشو و نمو یافتگی مغز و اعصاب مرکزی اوست. نمو حرکتی کودک زمانی به انجام میرسد که کودک به سطح نشو و نمای لازم برای تحقق پارهای از فعالیتها رسیده باشد. کودکانی که در محیطهای نامساعد پرورش مییابند ممکن است تا حدی تاخیر حرکتی از خود نشان دهند و در این صورت عوامل محیطی، نقش بارزی در تسریع و تاخیر تحول بر عهده دارد.
در کودکی اول، ابتدا باید به خاطر بسپاریم که ظهور توانایی گرفتن، ایستادن، راه رفتن، از یک هوش عملی ابتدایی سود جستن، بروز نخستین نشانههای گفتار و تجلی اولین ارتباطهای عاطفی، در حکم جهتگیریهای مشخص یک انسان در راه تحول قلمداد میشوند(منصور، 1387).
ویژگیهای ذهنی کودک در این دوره
از دید پیاژه، این دوره نقطه شروع فعالیتهای فکری در نخستین مرحله رشد کودک است که به وسیله اعمال حسی و حرکتی مشخص میشود.
کودک از طریق فعالیتهای حسی و حرکتی محیط را شناسایی میکند ولی هنوز قادر به تصور و تفکر نیست. در این مرحله هوش کاملا عملی است ولی همین اعمال، اساس فعالیتهای ذهنی بعدی را تشکیل میدهد(سیف، کدیور، کرمی نوری، لطف آبادی، 1390).
رشد عاطفی و اجتماعی
حالات عاطفی کودک، ابتدا به احساس آسایش و عدم آسایش محدود میشود. از زمانی که کودک دریابد که وجود مادر برای ارضای نیازهایش ضروری است، اولین زمینههای آگاهی از عوامل اجتماعی شکل میگیرد. در سه چهار ماهگی، هیجانهای خوشایند کودک به صورت شادی، خنده و صداهای مخصوص در مقابل محرکهای مطبوع دیده میشود(سیف و همکاران، 1390).
یک کودک طبیعی سه تا شش ماهه در مقابل چهره مادر یا افراد غریبه لبخند میزند. در هشت ماهگی چهرهاش با دیدن افراد غریبه تغییر میکند و در اواخر سال اول زندگی، پاسخ عاطفی ترس، گاه به صورت اضطراب کلی و گاه به صورت وحشت از غریبه، ترس از جدا شدن از مادر به وضوح دیده میشود که به تدریج از بین میرود(سیف و همکاران، 1390).
احساس امنیت و دادوستد عاطفی با مادر
اهمیت مادر برای کودک، صرفاً در رفع نیازهای اساسی او خلاصه نمیشود، بلکه همه احساس امنیت کودک وابسته به وجود مادر است. اولین احساس رضایت خاطر در نتیجه مکیدن حاصل میشود. شیر دادن مادر، پیوند عمیق بین مادر و کودک به وجود میآورد و موجب رضایت خاطر مادر و احساس امنیت خاطر کودک میشود(سیف و همکاران، 1390).
ارتباط با بزرگسالان ارتباط کودک با بزرگسالان و چگونگی آن از مهمترین عوامل رشد کودک میباشد. او با شروع رشد و کسب تجارب ادراکی محیطی، شروع به شناخت افراد در محیط میکند. این شناخت از حدود سه یا چهار ماهگی حاصل میشود. اولین کسی که کودک با او ارتباط برقرار میکند مادر است. پس از پایان سال اول، کمتر به دستکاری اشیا میپردازد و بیشتر به مشاهده و نامیدن و اشاره کردن تمایل دارد. سال دوم زندگی از نظر رشد اجتماعی اهمیت بسیار دارد. از یک طرف تواناییهایی به دست آورده که دوست دارد آنها را به مرحله اجرا بگذارد و از طرف دیگر نیاز او به بزرگسالان هنوز قابل توجه است. کودک در این سنین ضمن احساس امنیت و آرامش در محیط، باید بتواند به راحتی احساسات و تمایلات خود را نشان دهد تا تدریجا استقلال و اتکای به نفس در او رشد کند (سیف و همکاران، 1390).
در چه زمانی کودکان یا نوجوانان رسماً اعلام استقلال می کنند؟
فرد در دو دوره اعلام استقلال می کند؛ در دو سالگی و در دوره ی نوجوانی. دوسالگی زمانی است که شیرخوار از مادر مستقل می شود. در این سن کودک به والد می گوید: « خودم می خواهم کارهایم را انجام دهم. خودم می خواهم غذا بخورم. خودم می خواهم لباس بپوشم». والد احساس می کند کودکش با او لجبازی می کند؛ در حالی که این رفتار راهی برای به دست آوردن استقلال است و شیرخوار به این ترتیب اعلام استقلال می کند. دومین دوره ای که فرد اعلام استقلال می کند، دوره ی نوجوانی است. در این دوره نوجوان می خواهد مستقل شود، اما نه از مادر؛ بلکه از خانواده. در این دوره ارتباطات اجتماعی گسترده تر از فضای خانواده است. نوجوان به سبب نیاز به مستقل شدن برای خودش حریم خصوصی تعریف می کند. وی به شدت از این حریم خصوصی مراقبت می کند. به علاوه مایل است در تصمیم گیری های خانواده نقش داشته باشد و مسئولیت برخی امور را به دست گیرد. این امور ابتدا در حوزه ی فعالیت های ساده و جاری خانواده است که به تدریج به مسائل پیچیده تر منتهی می شود (محمودی قرائی، 1388).