بررسی تاریخچه علم فلسفه در تمدن اسلامی
از جهتى مىتوان براى فلسفه دو معنا در نظر گرفت:در معناى نخست، مراد از فلسفه عبارت است از تأمل و تحقیق عقلانى و پیشین در باب موضوعات خاص؛موضوعاتى از قبیل:خدا، شناخت، هستى، اخلاق، انسان، ذهن، جامعه و… در این معنا از فلسفه، فلسفه به عنوان: دانشى با موضوع خاص مىباشد که فراتر از آن نمىرود.
براى مثال، فلسفه در نزد ابن سینا و یا ملاصدرا یعنى علم به وجود و اوصاف آن؛یا نزد کانت ، فلسفه یعنى تأمل عقلانى در باب شناخت و معرفت انسان؛و یا فلسفه نزد ویتگنشتاین یعنى تحقیق و تأمل در باب زبان و…در چنین تلقىاى از فلسفه، فلسفه در معنایى محدود به کار مىرود و محدود به حوزه خاصى مىشود.
در معناى دوم، فلسفه یعنى مطلق تأمل عقلانى در پیشین در باب مقولات متعدد، اعم از
خدا، جهان، شناخت زبان، انسان و…در این معنا، فلسفه معناى عامى مىیابد و حوزه وسیعترى را شامل مىگردد، به گونهاى که شامل تمام حوزههاى محدودى که هر فیلسوف براى خود در نظر گرفته است، مىگردد.
حال، آنچه از «فلسفه»در عنوان«تاریخ فلسفه»مراد است، همانا معناى دوّم از معانى سابق مىباشد، چرا که آنچه با عنوان تاریخ فلسفه مورد بحث و بررسى واقع شده و مىشود، طیف گستردهاى از مباحث فلسفى، اعم از هستى، خدا، جهان، انسان، اخلاق، معرفت و…را شامل مىگردد.

