مبانی نظری و پیشینه تحقیق مدیریت دانش و توانمندسازی

دانلود فایل

عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق مدیریت دانش و توانمندسازی

 

فرمت فایل: word

تعداد صفحات: 55

 

مدیریت دانش یکی از شاخه‌های فرعی اقتصاد دانش است؛ مدیریت دانش، کاملاً یک مفهوم و روش جدید مدیریت را معرفی می کند. این مفهوم بر تبدیل موهبتهای عقلانی کارکنان و سازماندهی نیروهای سودمند درونی اعضاء کارکنان – نیروی رقابت و ارزش جدید- عمل می کند. مدیریت دانش بر پیوند اطلاعات با اطلاعات، اطلاعات با فعالیت‌ها و اطلاعات با فرد- برای تحقق اشتراک دانش ( از قبیل دانش ضمنی و دانش صریح) توجه دارد. و با مدیریت اطلاعات کاملا متفاوت است. کارکردهای سنتی کتابخانه؛ گردآوری، پردازش، اشاعه، ذخیره سازی، بهره برداری از اطلاعات مدرک به منظور فراهم آوردن خدمت برای جامعه است. در دوره اقتصاد دانش، کتابخانه به عنوان گنجینه دانش بشری، سهیم شدن در پیشرفت دانش و حلقه ارتباطی مهم در زنجیره پیشرفت دانش خواهد بود. در قرن بیست و یکم کتابخانه‌ها بطور اجتناب ناپذیری با موضوع جدید مدیریت دانش مواجه خواهند بود. مدیریت دانش در کتابخانه‌ها می باید بر پژوهش و توسعه دانش، ایجاد پایگاه دانش، مبادله و اشتراک دانش بین کارکنان کتابخانه ( از جمله کاربرانش)، آموزش کارکنان کتابخانه، تسریع پردازش صریح از دانش غیر صریح و تحقق اشتراک آن تمرکز کنند.

در اغلب تعاریفی که از مدیریت دانش شده است، فرایند استفاده از دانش بیش ازهمه مورد اشاره قرار گرفته وکم تر به خلق دانش به عنوان عنصر اصلی پرداخته شده است. در حالی که مدیریت دانش زمانی می تواند نقش موثری در جامعه ایفا کند که در تولید و خلق دانش توفیق داشته باشد (الوانی، 1389: 414). در اینجا به برخی از این تعاریف اشاره می شود:

– توربان مدیریت دانش را خلق و ذخیره دانش، و توزیع آن به گونه ای می داند که بهره برداری از آن در سازمان امکان پذیر شود.

– بارون مدیریت دانش را یک رویکرد نظام یافته و یکپارچه برای شناخت، استفاده، و سهیم شدن در تجربیات و تخصص های مدون و نا مدون موجود در سازمان قلمداد می کند.

– به زعم هندلی، مدیریت دانش یک توصیف کلی از فرهنگ، فرایندها، زیرساخت ها، و فناوری های موجود در یک سازمان است که جذب، رشد، و بهینه سازی سرمایه دانشی سازمان برای تحقق اهداف راهبردی را ممکن می سازد.

– کوزمین مدیریت دانش را فرایند جذب و اخذ دانش به وسیله متخصصان، کارشناسان، و افراد حرفه ای در سازمان می داند که نتایج آن موجب می شود این گروه در مقابل مدیریت سازمان از قدرت، اعتبار،و استقلال برخوردار شوند ودانش خود را در برابر مابه ازای مناسبی در اختیار مدیریت قرار دهند. مدیریت دانش ، عرصه ای است که مدیرن سازمان ها و نیروهای دانشی در آن ایفای نقش می کنند، وحالت مطلوب، زمانی به وجود می آید که این دانش در جهت اهداف سازمان ذخیره، و به کار گرفته شود.

– نشریه تخصصی کیفیت و مشارکت نیز تعریفی از مدیریت دانش ارائه داده که قابل تعمق است. مدیریت دانش، تمهید و تدبیری برای مقابله و رویارویی با مسائل حساس و بحرانی سازمان در زمینه سازگاری و بقا در شرایط متحول پیرامونی است. اساساً مدیریت دانش تبلور و تجسم مجموعه ای از فرآیندهای سازمانی است که ترکیب و به کارگیری هم افزای اطلاعات و داده ها و ظرفیت های اطلاعاتی و توانمندی های نوآوری و خلاقیت اعضای سازمان را میسر می سازد.

– استوارت در توصیفی کلی که حاوی ستایش از دانش و دانایی است ، دانش را منبعی قدرتمند از منابع طبیعی و فیزیکی، کارخانه های عظیم و بانک های بزرگ می داند و معتقد است سازمان ها برای رشد و بقا تنها باید قدرت ذهنی و دانشی خود را توسعه دهند.از دیدگاه اوسرمایۀ خرد و دانش، سرمایه واقعی سازمان محسوب می شود و اداره آن برای سازمان سرنوشت ساز است. مدیران باید سرمایه دانشی را به عنوان یک قلم مهم در صورت های مالی خود بگنجانند و اساس مقایسه را از ثروت های پولی و دارایی­های مالی به سرمایه های خردمندی و دانش تبدیل کنند؛ چه از این پس سازمان هایی موفق می شوند که نه از جهت ثروت های پولی بلکه از جهت سرمایه دانشی پیشرفته تر باشند.

– روس و همکارانش با تعریف از سرمایه دانشی، به مدیریت دانش می رسند. از نظر روس سرمایه دانشی محملی برای تفکر، گفت وگو، و اقدام درباره آینده سازمان هاست. تنها به یاری این سرمایه می توان سازمان را در آینده اداره کرد و در عرصه رقابت ها پایدار ماند. سرمایه دانشی ، ارتباط بین مشتریان و ذی نفعان سازمان را با دانش و تخصص اعضای سازمان به شکلی بهینه برقرار می سازد. مدیریت بر این سرمایه؛ یعنی مدیریت دانش، مجموعه تدابیر و اقداماتی است که به رشد و بهره برداری از آن کمک می کند.

– تیلور مدیریت دانش را حرکت و جنبشی می داند که عصر آینده را مسخر خود خواهد ساخت.

– برادوک مدیریت دانش را استفاده و کاربرد یک سلسله مفاهیم و چارچوب های علمی می داند.

– اسکای رم با الهام از نوشته های استوارت، سرمایه دانشی را دارایی نهفته و پنهانی سازمان ها می­داند که با مدیریت و اداره آن می توان به مزیت رقابتی چشمگیری دست یافت.

– ماسی مدیریت دانش را فرایند منظم یافتن، انتخاب، سازماندهی، پالایش و ارائه اطلاعات به گونه­ای می داند که موجب بهبود و افزایش درک اعضای سازمان و تقویت حافظه سازمانی شود و کمک کند تا سازمان از تجربیات خود به طور مستمر بیاموزد و خود را اصلاح کند (همان: 415-414).

همانگونه که مذکور افتاد، غالباً مدیریت دانش به فرایند به کارگیری و کسب و توزیع دانش تعبیر می­شود و کشف دانش، که ارزشمندترین رکن مدیریت دانش است ، مغفول واقع شده یا مورد تاکیدی در خور قرار نگرفته است. در عصر دانایی بهره وری تعریف تازه ای پیدا کرده است و قبل از آن که تولید موضوع بهره وری باشد،دانش تولید ملاک بهره وری است. عالمی گفته است «مدیریت دانش» کوششی است برای بهره گیری از دانسته ها و «دانش»، کشف و دریافت مجهولات و نادانسته هاست. دانش عنصر اصلی و رکن رکین مدیریت دانش است و مساعی مدیران باید معطوف به ایجاد و تولید دانش باشد.

با این تفاسیر به طور خلاصه می توان مدیریت دانش را اینگونه تعریف کرد: «مدیریت دانش رویکرد نظام مند یافتن، درک کردن و استفاده از دانش برای دستیابی به اهداف سازمانی است و از طریق کاهش زمان و هزینه آزمایش و خطا یا تکرار، ایجاد ارزش می‌کند» (مهدی زاده: 1388).

با این تعاریف مشخص می گردد که مدیریت دانش طیف وسیعی از فعالیت ها است که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه‌های فکری در سطح کلان به کار می‌رود. مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و غیره با قصد افزایش، نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است که در هر کدام از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری، انسانی و اجتماعی نمایان می‌شود. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک می‌کند تا اطلاعات و مهارتهای مهم را که بعنوان حافظه سازمانی محسوب می‌شود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر مدیریت سازمانها را برای حل مسائل یادگیری، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیریهای پویا به صورت کارا و موثر قادر می‌سازد.

 

فهرست مطالب

چارچوب مفهومی مدیریت دانش

علل پیدایش مدیریت دانش

راهبردهای مدیریت دانش

چارچوب مفهومی توانمند سازی

توجه بیش از پیش به توانمندسازی

مفهوم توانمندسازی

دلایل توانمندسازی

پیشینه نظری تحقیق

استراتژی های توانمند سازی

سه رویکرد مختلف بحث توانمندسازی

مدل های توانمندسازی

مدل بارون و لاولر

مدل « کوئین و اسپریترز

مدل ایده آل «نولر»

مدل کانگر و کاننگو

مدل « آلفردباندورا »

مدل اسپرتیزر

الگوی چهار مرحله ای خلق دانش

مدل خلق دانش در فضای مشترک

نقش سرمایه اجتماعی و اعتماد در خلق دانش

مدیریت موثر دانش در غالب ساختار های شبکه ای

فرآیند های 4 گانه مدیریت دانش (نظریه نوناکا)

مدیریت دانش و نقش راهبردی آن در توانمند سازی کارکنان

پیشینه تجربی تحقیق

منابع

دانلود فایل